جدول جو
جدول جو

معنی شکم پیچ - جستجوی لغت در جدول جو

شکم پیچ(شِ کَ)
بهم پیچیدگی روده ها و پیچش روده، ذوسنطاریا. (ناظم الاطباء). رجوع به ذوسنطاریا و پیچاک شکم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ کَ پُ)
آنکه شکمش از غذا انباشته شده. سیر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
بدقدم. مقابل فرخ پی. نحس. مقابل مبارک قدم. (یادداشت مؤلف) :
وز آن زشت بدکامۀ شوم پی
که آمد زدرگاه خسرو به ری.
فردوسی.
پراندیشه شد جان کاووس کی
ز فرزند و سودابۀ شوم پی.
فردوسی.
بدو گفت خسرو که ای شوم پی
چرا یاد گرگین نکردی به ری.
فردوسی.
شامیانی که شوم پی بودند
اهل آزرم و شرم کی بودند.
سنایی.
از آن پس شوم پی شیرویه بدبخت
شود همچون پدر بی تاج و بی تخت.
نظامی.
تیر تو بر عدوی تو گشت چو بوم شوم پی
در صف دوستان تو هست همای معرکه.
سلمان.
امراءه عقری حلقی، زنی شوم پی. (مهذب الاسماء) (از دستوراللغه)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ دَ / دِ)
کاغذی که در او شکّر و امثال آن پیچند. (آنندراج). کاغذی که حلواها را بدان می پیچند. (ناظم الاطباء) :
کاغذ خام بود شکّرپیچ
کاغذ پخته بود معنی سنج.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکم پر
تصویر شکم پر
آن که شکمش از غذا انباشته شده سیر
فرهنگ لغت هوشیار
پیه شکم اعم از انسان یا حیوان
فرهنگ گویش مازندرانی
کارگری که تنها در مقابل سیر شدن شکمش نزد کسی کار کند
فرهنگ گویش مازندرانی
شکم پرست
فرهنگ گویش مازندرانی
پیچاندن دم گوساله و گاو جوان به قصد تنبیه
فرهنگ گویش مازندرانی
شکمو و شکم باره، آدم پرخور، گربه ماهی
فرهنگ گویش مازندرانی